۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

یک روز بارانی باغچه ما


امروز هوای تهران مه آلود و بارونیه...... خیلی قشنگه! وقتی بارون میاد، همه جا سکوت عجیب و زیبایی داره..... شاید یکی از دلایلی که بارون رو دوست دارم همینه!
بعد از مدت زیادی که توی وردپرس بودم، ترجیح دادم برگردم اینجا کنار وبلاگ پسرم سهند! ایندفعه تغییر مکان وبلاگم دلیل خاصی نداشت به جز اینکه میخواستم کنار اون باشم...
تولد سهند خیلی چیزا رو برای من عوض کرد... معنای عشق رو جور دیگه ای هم فهمیدم.... میدونید، عشق همیشه یه شکل نیست.... بعضی اوقات یه طوری توی زندگی آدم ظاهر میشه که اصلا فکرش رو هم نمیکنی... بعضی اوقات، اونقدر تلاش میکنی برای عاشق شدن ولی از عشق هیچ خبری نمیشه! بعضی اوقات اونقدر تلاش میکنی که عاشق نشی و عشق دست از سرت بر نمیداره.... بعضی اوقات هم اصلا انتظارش رو نداری که یکدفعه پیداش میشه! بعضی اوقات هم پیداش میشه و با خبر نمیشی، تا اینکه یک روز میفهمی که ای بابا! این خودشه که تمام مدت پیشت بوده و نمیفهمیدی که خودشه!!
امروز دوباره قاطی کردم! تاثیر بارونه! چه هواییه به خدا!!
................
................
کلاغ سیاه باغچه، امروز دوباره به سراغ من آمد..... در نگاهش دلتنگی خاصی بود..... اما از سکوت باغچه بارانی لذت میبرد و خرمالوی افتاده از درخت را با ولع تمام نوک میزد.... گه گاهی نگاهی به من میکرد و دوباره به نوک زدن ادامه میداد.... چندی که گذشت، از ولع خوردن خرمالو خبری نبود.... خرمالوی نیمه کاره را رها کرد و روی درخت پرید..... چندی هم آنجا نشست و از آنجا هم خسته شد و رفت.... به نظر میامد امروز هیچ چیز راضی اش نمیکند.... شاید کلاغ سیاه باغچه هم عاشق شده..... شاید میخواست از من بپرسد که عشق را چه باید کرد؟ .... گمان کنم در نگاه من خواند که هنوز هم جواب را نمیدانم..... شاید روزی او پاسخ این سوال را  به من بگوید..... شاید....... کلاغ سیاه باغچه ما حیوان با شعوری است......

۲ نظر:

آری گفت...

man yadame bachegim ye kalagh siah haminjory dore khone maman jonam parvaz mikard har vaght yadeshon miraft ghaleb saboon ro bardaran hesabesho miresid
hala fek nakonam kalagh siahe shoma ham kary be in magholeha ke gofty nadashte bashe faghat dare to delesh lanat mifreste be sazande mashin lebasshoyi ke kary karde ke kasi dige ba saboon lebas nashore...to delesh migeh ...akh yade oon ghaleb saboonaye kenare hoz be kheilr....dige hichi mese ghadim nist...in aghahe ham ke kenare baghche hastam ke lebas nemishore vay bayad parzkard o raft

Calmness Girl گفت...

باتو موافقم عاشق این بارونم . بیخودنیست اسم بلاگم و گذاشتم زیر باران . قدم زدن زیر بارونی که نم نم میباره که نگو
قاطی نکردی عزیزم هوا این حالت رو به آدم میده حس زنده بودن ،‌نفس کشیدن ، عاشق شدن به قول تو یه وقتهایی هست که عشق رو کنارت میبینی اما بهش توجهی نمیکنی
زیر بارا ن باید رفت