۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

روزمره گی


دوستی میگفت: گاهی روزمره گی و زندگی عادی ارجح تر است از عاشقی


چه میشود کرد..... زندگی است دیگر


گاهی عاشقی نیز خود را به چیزی ارجح نمیداند..... این اشکال خود عاشقی است


تقصیر ما نیست


...........


گاهی تو نمیدانی عاشقی یا این حس نیز قسمتی از روزمره گی توست..... این نیز چاره ندارد


..........


انگار که هیچ درد این آدمیزاد چاره ندارد


...............


گاهی دلم تنگ است برای روزمره گی.... گاهی هم برای عاشقی


... و انگار که در این روزمره گی، هر روز عاشقم... و نمیدانم این عاشقی است یا روزمره گی

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

زندگی

گاهی زندگی سخت میشه. سخت تر از همیشه.... درست وقتیکه فکر میکنی زندگی خیلی خوب و عالیه....


و بدتر از اون اینکه کسی رو نمیتونی توی این سختی شریک کنی....


کاش آدما اینقدر بد نبودن....

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

گل نازم بگو بارون بباره



دیروز برای چندمین بار بعد از تولد پسرم حس کردم که برای مراقبت ازش به نیرویی خارق العاده و عظیم نیاز دارم. نیرویی که بتونه پسرعزیز منو در مقابل تمام بدیهای دنیا حفظ کنه. اونوقت برای چندمین بار به این نتیجه رسیدم که نمیتونم این نیرو رو خودم داشته باشم. فقط میتونم به کسی که این نیرو رو داره ایمان داشته باشم. بعد از تمام تلاشهایی که برای سلامت نگه داشتنش میکنم، تنها کار دیگه ای که باقی میمونه همینه.


.....


وقتی سختی میاد یه عالمه


گوش تو فقط شنوا به آدمه


به خودت میگی موقع مشکلات به یادمه


دلگیر نشو این مرام یه آدمه


با تو میرسه به سختیا من زورم


از گل نازم خدا بوده منظورم


)حسین تهی(