۱۳۹۲ آبان ۵, یکشنبه

سلام باران...

امروز یک روز بارانی است....
بعد از مدتها دوباره این شهر بوی باران گرفت...
راستی...
چه فایده دارد باران وقتی.... به جای خاطره ساز بودن، تنها یادآور خاطرات است؟
چه فایده دارد باران وقتی .... هوس قدم زدنهای زیر باران یک نفره است؟
چه فایده دارد باران وقتی.... هیچ کلاغی زیر آن نمیشیند؟
چه فایده دارد باران وقتی.... نیمه شب تو را از خواب بیدار نکرد؟
چه فایده دارد باران وقتی.... پنجره ای به رویش باز نیست؟
چه فایده دارد باران وقتی که تو آمدنش را ببینی و به استقبالش نروی؟
این روزها هیچ کس نمیخواهد خیس شود؟!!
....
اما ... باران هنوز باران است... با تمام خصوصیاتش..
چه تو باشی و چه نباشی... 
برای باران فرق ندارد چه کسی زیر قطراتش قدم میزند... 
برای باران فرق ندارد تو کلاغی را که زیر باران نشست دیدی یا ندیدی...
....... یا اینکه تو نیمه شب از خواب بیدار شدی یا نشدی..
....... یا اینکه چه کسی پنجره را به رویش میگشاید...
....... یا اینکه کدام عاشق دست به دست معشوق زیر باران قدم میزند...
... 
رسم دنیا این است... و باران نیز پیروی میکند.....
دیروز تو ... امروز او .... فردا دیگری ...   .. اما باران همیشه باران است... با تمام خصوصیاتش...
فقط باید عاشق بود.... باران هیچ فرقی با قبل ندارد...

۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

این حال خراب.....

.....
نمیدانم چیست این معجزه عشق که هر وقت عاشقی بهتر مینویسی، زیباتر میخندی، جذابتر نگاه میکنی،.....
اما عاشقی سخت است.... به تمام این زیباییها هم نمی ارزد.... شاید هم می ارزد.... چه کسی میداند....
خیلی وقت است که عشق را در نهانخانه دل پنهان کردم.... دیگر نگذاشتم تا سربرآورد.... طفلکی عشق.... اما تقصیر خودش بود که آنقدر سخت بود.... شاید.... شاید هم تقصیر من....
این روزها سخت تر از عاشقی، خود زندگی است.... که بدون عشق بسیار سخت تر است....
کاش میشد با عشق زندگی کرد.... اما عقل نمیگذارد.... خود عشق هم آنچنان خوشایندش نیست که زندگی کند! که با من زندگی کند....
دائما حالش خراب است و سر ناسازگاری دارد....!
در این میان هنوز جایش خالی است.... عشق را میگویم.... اما نمیدانم چرا اینطور است....
.... 
این جاده طولانی زندگی انتهایش پیدا نیست.... اما اگر عاشق باشی، هیچگاه به انتهایش خیره نخواهی شد.... فقط آنجا که ایستاده ای مهم است.... و مهم این است که ایستاده ای.... نمیخواهی پیش بروی... میخواهی تا ابد آنجا بمانی.... 
اما این جاده زندگی خاصیت عجیبی دارد که بقیه جاده ها ندارند.... و آن اینست که با ایستادن تو نخواهد ایستاد.... نمیدانم چرا وقتی عاشقی، تندتر هم میرود!! و نمیدانم چرا وقتی عاشقی، انتهای جاده زندگی را هم به وضوح میبینی!!
....انتهایش آنجاست که دیگر عاشق نیستی....