۱۳۹۰ دی ۱۲, دوشنبه

Another Rainy Day.....


بارون دیشب خیلی چیزا رو برام زنده کرد..... خاطرات خوبیشون اینه که وقتی واقعا 

خاطره میشن و دیگه واقعیت امروز نیستند یادآوری اونها فقط به آدم ارامش میده.... 

خاطرات بد آرامشی همراه با سکوت و تفکر، و خاطرات خوب آرامشی همراه با شادی 

و لبخند....


کاش اگر توی ذهن کسی خاطره میشیم، از خاطرات خوبش باشیم....

قدم زدن زیر بارون ، نشستن کنار پنجره و تماشای قطرات بارون ،چشمها رو بستن و 

گوش دادن به صداش


به نظر من هیچ چیز توی این دنیا آرامش بخش تر از این لحظات نیست......
روزهای بارونی برای من اتفاقات زیادی افتاده که اکثر اونها جزو خاطرات خوبم شدند....
.....
کاش میشد کسانی که دوستشون داریم هیچوقت برای ما خاطره نمیشدند....
گاهی هم اونقدر از جلوی تبدیل شدن بعضی آدمها به خاطره می ایستیم که روحمون آزرده میشه...
کاش بتونیم درست بفهمیم که چه وقت و به چه کسی باید اجازه بدیم که خاطره شه و از واقعیت زندگیمون بره بیرون...
و کاش بفهمیم چه کسی حتی لیاقت خاطره شدن رو هم نداره...
و کاش بفهمیم بعضی آدمها اونقدر با ارزش هستند که نباید بگذاریم خاطره بشن...
گاهی تبدیل افراد به خاطرات، دست خود ماست.... گاهی هم دست تقدیر و سرنوشت....
اما در مورد خودمون باید بگم، اگر کمی به خودمون زحمت بدیم، هیچ وقت یک خاطره بد نمیشیم....