امروز صبح، دوباره قله بزرگ دماوند از اتوبان نیایش دیده میشد.... و دوباره تکه ابر زیبایی بالای آن ایستاده بود.... انگار بر بلندای این قله زیبا به تماشای چیزی ایستاده.... و شاید خبر میداد.... شاید او بر بلندای قله، خبر از حرارتی عظیم داشت که هنوز در اعماق دماوند زنده است......
.....
شاید روزی فرا رسد که این قله زیبا از جور و جفای نامردمان اطراف به تنگ آید و تمامی آنان را با گدازه های خشم و نفرت بسوزاند.... و شاید آن روز نزدیک باشد.... آن روز مردم و نامردم با هم خواهند سوخت....
... بیایید همین امروز دلمان به حال دماوند بسوزد....
..........
............
این زمستون هم که انگار نه انگار که اومده!!! نه برفی... نه بارونی... فقط سرما داره!! مثل اینکه امسال زمستون هم حالش خوش نیست!
۱ نظر:
دیشب بی صدا بارون کوچکی بارید ندیدی امروز آسمون رو؟بعد از چند وقت رنگ واقعیش رو میشد دید.فکر کنم بارون برا این زیاد نمیاد که کثیفی ها نرن
و فراموش نکنیم چقدر کثیفی و پلیدی دورمون رو گرفته
خوب طبیعت هم قهرش میاد دلش میگیره از این همه حق کشی
این طور نیست؟
ارسال یک نظر