۱۳۹۴ شهریور ۱۵, یکشنبه

واقعیت ما...

این روزا همه جا پر شده از تصاویر کودک سوری که جسدش توی سواحل ترکیه پیدا شد.... این روزا همه جا پر شده از اشعار و متون احساسی در مورد این کودک و پناهجویان جان باخته دیگه...
نمیدونم شاید ما کاری جز نوشتن و اظهار همدردی نمیتونیم انجام بدیم.. یعنی نه اینکه نتونیم ، بلکه نمیخوایم حتی برای ذره ای از لحظات زندگیمون درگیر زندگی انسانهای دیگه باشه...
چند روز پیش منزل یکی از دوستان من که مسافرت بود رو دزد زد... توی یک آپارتمان بالای 10 نفر سکنه، دزد میله های درب فولادی رو کج میکنه، درب چوبی رو میشکنه، داخل منزل میشه، همه جا رو به هم میریزه، قفل گاوصندوق رو باز میکنه، تلاش میکنه تا دربهای دیگه رو باز کنه، ..... و هیچکدوم از همسایه ها متوجه نمیشن تا زمانی که آقای دزد تشریفشون رو میبرن!!!!
این همه سر و صدا ؟؟!! یعنی مردمی که این همه صدا تکونشون نده با اشعار و متون احساسی تکون میخورن؟؟؟
چند روز پیش توی جاده چالوس که هر دقیقه حداقل 4 5 خودرو از اونجا رد میشه، یک جوان و همسرش رو از ماشین پیاده میکنن و جوان رو به قصد کشت میزنن و ماشینشون رو میگیرن و فرار میکنن!!! یعنی مردمی که از اونجا رد میشدن و این صحنه باعث نشده که بایستن و کمک کنن با اشعار و متون احساسی تکون میخورن؟؟؟؟
چند روز پیش توی بازار تهران پسربچه 10 ساله ای رو سر بریدند.... پسر بچه رفته بوده نون بخره و برگرده خونه... یعنی توی زمانی که یک پسر 10 ساله بیداره و نانوایی هم بازه کسی ندیده که اون پست فطرت بچه رو به زور به داخل کوچه میبره؟؟؟ یعنی این مردم با شعر و متن برانگیخته میشن؟؟؟؟
...
بی خیال عزیزم...
دست برداریم از شعر و شعار... یا میخواین اصلا دست برنداریم!!
هرطور راحتید... من که دیگه از این مردم ناامید شدم...
زندگیتون رو بکنید... جوک بگید و بخندید... بی خیال که اون بچه تا وقتی جسدش به ساحل ترکیه برسه هزار بار جون داده... بی خیال!!
...
راستی ، لطفا اگه خواستید تکون بخورید یادتون باشه چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است....
بی زحمت این تکون رو از کشور، شهر، محله، کوچه، منزل یا حتی خانواده خودتون شروع کنید... هرچند که دیگه امیدی به تکون خوردن این مردم نیست... این مردم فقط اهل شعر و شعار هستند...
....
با احترام به اقلیتی که هنوز قلبشون برای همنوع میتپه...
مجید زنجانی
شهریور 94


۱ نظر:

آری گفت...

تا مشکل مشکل خودمان نشده اضطراب درگیر شدن از کمک کردن دورمان کرده انگار ....حتما دلیلی هست که رویمان از مسائل امنیتی مان برگرداندیم.حتما درد دیگران دیگر دردمان نیست....شاید روزی امنیت خودمان اولین دغدغه مان نباشد و بعد به دیگران نگاه کنیم....ما ایرانی ها فرهنگ7000 هزارساله داریم و فقط بلدیم افتخار کنیم و کار دیگری بلد نیستیم.دم این افتخار گرم.