۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

باران


نمیدونم چرا امسال هیچ خبری از برف و بارون نیست.... دیروز کمی بارون اومد... ولی اصلا کافی نبود! این هم شد زمستون؟!
فکر کنم امسال ننه سرما با ما قهره!! :-(
اونوقت میگن چرا نمینویسی! چی بنویسم به نظرتون؟؟ وقتی بارون نمیاد، توی وبلاگ "یک روز بارانی" چی میشه نوشت؟؟
.....
..................
شاید بتوان از درهای بسته نوشت.... هنوز درها بسته اند و هنوز.... مادران و پدران در انتظار... شاید فردا بیاید.... شاید هم دیگر هیچوقت......... جرمشان چه بود؟.... خبر اعدامی ها لرزه بر اندام همه ما انداخت.... صبر؟ شکیبایی؟ سکوت؟ .... کلماتی به ظاهر ساده تر از همه چیز و در واقع سخت تر از همه....
کاش دوباره باران ببارد... ببارد بر دلهای تیره سنگ دلان.... میگویند قطرات آب حتی توان خرد کردن سنگها را نیز دارند..... کاش دوباره باران ببارد.......

۱ نظر:

آری گفت...

بعید میدونم این بارون ضعیف بتونه کاری کنه شاید اگه سیل بیاد یه حرفی