چرا به پیراهن صورتی یک آشپز میخندی، اما همان پیراهن بر تن یک مرد ثروتمند برایت زیباست؟
یا چرا نظافتچی شرکت نباید خوش تیپ باشد؟ و اگر بود، ساعتها نگاهش میکنی؟!
یا چرا گوشی موبایل گران قیمت یک کارگر ساده برایت خنده آور است؟
یا چرا به تمام پراید هایی که از جلوی تو رد میشوند میگویی "مستقیم"؟!
چرا؟....
.....
تا حالا فکر کردی که چرا همه چیز وقتی یک جور دیگه است، اونوقت یک جور دیگه است؟!! من خیلی فکر کردم!
میدونی به چه نتیجه ای رسیدم؟؟
.............
چشمها را باید شست.... طور دیگر باید دید.....
۳ نظر:
یادمه همسایه هاتو آپارتمان ما از اینکه سرایدارمون شیک میکنه ناراحت بودن وقتی که تونست یه پیکان بخره داشتن خودشون رو خفه میکردن که این دیگه سرایدار شو نیست
من هم همین سوال رو داشتم مگه اون چون سرایداره دل نداره
چرا کسی که پرادو داره از اینکه این همسایه چون دستش تنگه و یک پیکان دست هزارم خریده داره منفجر میشه
فقط میتونم بگم بخل مشکل این آدماست دنیاشون کوچیکه
قشنگه که با مشاغل مختلف همه بتونیم خوب بپوشیم و خوب زندگی کنیم
زیبایی شایسته آدمهای سخت کوشه
سلام
میدونی از چیت خوشم میاد ؟ اینکه حس قوی نسبت به پیرامونت داری . دقیقا اون جیزی رو مینوسی که آدم درک میکنه
حرفات همیشه به دلم میشینه اینو جدی میگم م
دلچسب بود
مرسی
موافقم
ارسال یک نظر