۱۳۹۷ مرداد ۱۰, چهارشنبه

روزگاران سخت


ایرانی..... ایرانی، مجموعه ای است از ناهماهنگی های موزون... مجموعه ای است از نگرانی و امید، نظم و بی نظمی، مهر و نامهربانی، ثروت و فقر، ..... 
پیچیده ترین وزن ممکن در جهان... آنقدر پیچیده که شاید هیچ آهنگی نپذیرد...
...
...و در این میان میهنی دارد به نام ایران، که از چنین ناهماهنگی خسته است...
میخواهد موزون نباشد... میخواهد تاب نیاورد این همه وزن را... میخواهد سبک شود.. نفس بکشد.. رودهایش جاری باشند و چشمه هایش زلال... هوایش پاک باشد... میخواهد از نسیم شمالی اش عطر مهرورزی و از گرمای جنوبی اش حرارت عشق را نفس بکشد... میخواهد از ثروتش به مردم ببخشد... میخواهد نگذارد تا به تاراج برود... میخواهد تا باد گیسوان دخترانش را نوازش کند... میخواهد تا عشق را در دستان به هم گره خورده دختران و پسرانش ببیند... میخواهد تا مادر آغوش آسوده ای باشد برای فرزندانش... میخواهد تا پدر کوهی باشد مثال دماوند... میخواهد حاکمینش خادم او باشند... میخواهد قاضیانش عادل باشند... 
نمیخواهد نام هیچ دینی را با نامش یدک بکشد... نمیخواهد در کشتار بی گناهان سهیم باشد... نمیخواهد نامش در دنیا بدنام شود... نمیخواهد هرجا جنگ است آتشی مضاعف برآن جنگ باشد... نمیخواهد ثروت مردمش را به بیگانگان ببخشد... نمیخواهد هر گردنکشی از او باج بگیرد... نمیخواهد ... نمیخواهد... از اول هم نمیخواسته...
...
اگر میتوانست لحظه ای این وزن را تاب نمی آورد... حتی یک لحظه...
ایران ما پیر شد از سنگینی این ناهماهنگی موزون...
به فریادش برسیم این پیر مهربان را...

#Iran

هیچ نظری موجود نیست: