این دنیا پر است از آدمهای جورواجور..... هزار رنگ.... هزار شکل.... هزاران رفتار....
میتوانی هر آنچه میخواهی در میانشان پیدا کنی....
با این حال آدم اینجا دلش میگیرد.... از تنهایی...!! مثل این است که همه این آدمها ماشینهایی هستند که به وقت روشن میشوند و به وقت خاموش.... احساسی در آنها نمیتوان یافت....
یا اگر می یابی، کوتاه مدت و مصنوعی است.....
......
با تمام این احوال، ... سخن از عشق که باشد، هنوز دنبال عشق اسطوره ای میگردند....
عشق زمینی، هزاران دردسر دارد و با تمام دردسرهایش عشق است.....
اما این آدمها سخت میفهمند....
برای همین است که میان این همه آدم، آدم هنوز تنهاست....
.............
شاید..... نمیدانم.... من هنوز هیچ نمیدانم...
هوای امروز تهران ابری است.... کاش باران بیاید...
۲ نظر:
راستش هر وقت هوا ابریه منتظر یه نوشته این جوری ازت هستم
من فکر میکنم حتمآً یه جایی تو این کره خاکی هست که کسی حرف تورو بفهمه
شایدم تو زبونشون رو هنوز بلد نیستی
بازبون خودشون باشون حرف بزن ببین نتیجه می گیری یا نه
امید وارم هیچوقت احساس تنهایی نکنی
ye chizi begam majid asan eshgha mady shode
ko oon leili
ko oon msjnoon dige vsghean dastan shode...vali eshkal to tak take mast ke be pool(manzoram dide madimoone) bishtar az ehsase vagheimoon ahamiat midim
horofe farsie ro keybordamo az dast dadam baram kheili sakht shode farsi typ konam
realy sorry
vaghty baroon omad ye lahze boro biroon ye nafase amigh bekesh hame tanhayito bezar kenar bebin che hali mikony
shad bashi
ارسال یک نظر