سلام.....
این روزا زیاد حوصله وبلاگ نویسی ندارم.... البته نه اینکه سرحال نباشم! چرا هستم! ولی نمیدونم چرا محیط اینجا برام خسته کننده شده.... در ضمن امسال اصلا بارون و برف نیومد! برای همین چیزی از "یک روز بارانی" باقی نمونده!
.....
پریروز مسئول ساختمانمون باغبون آورده بود و داشت توی باغچه گل میکاشت.... امسال بدون اینکه زمستون بشه بهار داره میرسه.... این اصلا خوب نیست....
نمیدونم چرا اینطور شده.... شاید هم بدونم.... من فکر میکنم ما آدمها با دستکاری توی طبیعت باعث این چیزا میشیم. هر روز هم یک نوع آلودگی جدید به این دنیا اضافه میکنیم و بعدش توقع داریم همه چیز درست باشه....
یادشون به خیر روزای بارونی.....
۲ نظر:
جدی چرا روزای بارونی دلمون میخواد بنویسیم شاید مثل بغض آسمون که تبدیل به بارون میشه ما با نوشتن بغضمون رو تبدیل به نوشته میکنیم
خیلی ها مثل قبل نمینویسن چه حیف
خدایا یکم ببار
تو که خسیس نبودی
khob are emsal motasefane na baron omad na baraf , nemidonam tabestonesh chetori mikhad beshe . khoda be dad berese.
dar zemn tavalodetam pishapish mobarak , midonam ke sevome sfand hast am akhob goftam zodtar begam shayad on moghe saram shologh beshe yadam bere.
eshallah 100 sale beshi
ارسال یک نظر