۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

قاب پنجره



پنجره ایست  رو به هیچ و رو به همه چیز
قاب پنجره، شیشه ها را به هم میفشارد تا نتوان هوای آنسوی پنجره را نفس کشید....
نمیدانم.... شاید هوای آنسوی پنجره هم دلچسب تر از این سو نباشد....
....
پنجره ایست که شبها ستاره ها مینگرد و روزها نور خورشید را لمس میکند... اما پشت قاب خود، مرا باز میدارد از لمس نور... مرا باز میدارد از شمارش ستاره
.....
شاید قاب پنجره مرا میازماید.... شاید ترس از هوای آنسوی پنجره مرا پشت این قاب حبس کرده.... شاید این تقصیر پنجره نیست....
..........
میاندیشیدم که شاید قاب پنجره ها را خود میسازیم..... اما شیشه ایست این پنجره..... شیشه ایست تا فراموش نکنیم آنسوی پنجره را.....
......
اکنون وقت تمیز کردن شیشه ها از غبار است..... شاید وقت گشودن قاب پنجره نیست..... غبار شیشه ها را پاک میکنم تا آنسوی پنجره را به خاطر آورم....
.... یادم نمی آید.... به نظر میرسد آنسوی پنجره نیز نفس کشیدن سخت است.... یا شاید این خیال، ترسی بیش نباشد......... امروز دوباره نمیدانم.... هیچ نمیدانم.....
...........
شاید دیگر روزی برای گشودن پنجره از راه نرسد..... شاید برای همیشه باید آنسوی شیشه ها را از پشت قاب پنجره دید....
...............
اما امروز پنجره ها را باز کنید.... هوای آنسوی پنجره بس لطیف و زیباست.....
کاش پنجره دلها به همین سادگی باز میشد.... کاش آنسوی قاب دلهایمان به همین لطافت و زیبایی بود....
شاید باشد.... اگر بخواهیم.... امید.............

۵ نظر:

ناشناس گفت...

شايد بهتر باشه بعضي وقتا پنجره‌ها رو باز کنيم تا سمت ديگه اونو بهتر لمس کنيم. شايد اونقدر خوب باشه که هميشه بازش بزاريم و يا اينکه حداقل خيالمون راحت بشه که همين طرف خيلي بهتره و گرم‌تر. در هر صورت فکر کنم به امتحانش بيارزه! نمي‌دونم. نمي‌دونم. البته بستگي داره هر کسي اونطرف پنجره‌اش چي باشه. ممکنه خيلي ريسک اين امتحان زياد باشه؟! بعضي وقتا هم بهتره واقعا" پنجره‌ها بسته باشن و فقط همون چيزي رو که از اينطرفش پيداست بشه ديد. فکر کنم زندگي با همين تصميم‌ها براي باز کردن يا باز نکردن پنجره‌ها درست مي‌شه. شايد... اگه به نتيجه رسيدي، ما رو هم ياري کن عشقم.

سيما گفت...

من ميگم شايد اونا كه نمي ذارن هواي بيرونو نفس بكشيم خوب به فكر ما هستن ميخوان يه وقت از اين آنفولانزاهاي جديد نگيريم !!!!

آری گفت...

یادم به شعر حمید مصدق افتاد میگفت
من صدا میزنم
آی باز کن پنجره را
می بندی؟
گاهی گرچه می دونی اونورم عین اینوره ولی برا اینکه شهامت کرده باشی
خطر میکنی و پنجره رو باز میکنی
اینش به نظرمن خیلی هیجان انگیزه
به پنجره دلت به روی شادیهای دنیا باز
و به روی غمها بسته باد

Calmness Girl گفت...

سلام
اگر ریسک پذیری به ریسکش میارزه
امتحان کن نتیجش رو به ما هم بگو

یه چیزی متنت زیبا بود آقا مجید
من موندم تو با این همه مشغله کاری کی وقت میکنی بنویسی!!!! smile

بختياري گفت...

سلام آقا مجيد
ممنون از بازديدي كه از وبلاگ داشتي و از تعريفتون هم ممنونم.
شما هم وبلاگ خيلي خوبي داريد
ممنون ميشم باز به من سر بزنيد