۱۳۸۹ مهر ۶, سهشنبه
۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سهشنبه
I Don't Wanna Miss A Thing...
میتوانم تمام عمر فقط برای شنیدن صدای نفسهایت بیدار بمانم
تا درحالیکه خوابیده ای نظاره ات کنم
درحالیکه دور از من، در رویاهایت هستی
میتوانم تمام عمر، تسلیم این حالت شیرین بمانم
میتوانم در این لحظه زیبا، برای همیشه غرق شوم
تمام لحظاتی که با تو سپری میشود، لحظات طلایی عمر من است
نمیخواهم چشمانم را برهم گذارم
نمیخواهم بخوابم، چون دلم برای تو تنگ خواهد شد عزیز من
نمیخواهم کوچکترین لحظه را از دست دهم
حتی وقتی رویای تو را میبینم، آن بهترین رویای من خواهد بود
و من هنوز دلم برای تو تنگ است، نمیخواهم لحظه ای را از دست دهم
خوابیدن کنارتو، حس کردن صدای قلبت، .... و من نمیدانم تو چه رویایی میبینی
نمیدانم آیا مرا در رویاهایت میبنی؟
سپس چشمان تو را میبوسم و خدا را از اینکه با تو هستم شکر میگویم
از او میخواهم که فقط با تو باشم، در این لحظه و برای همیشه
نمیخواهم چشمانم را برهم گذارم، نمیخواهم بخوابم
دلم برای تو تنگ است
نمیخواهم لحظه ای از لحظات با تو بودن را از دست دهم، نمیخواهم
I don't wanna miss a thing......Aerosmith-Steven Tyler
۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه
کوروش بسیجی
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8906211568
بعضی اوقات نمیشه چیزی نگفت.................
با توجه به رفتار امروزه هموطنانمون (اکثریت)، نظر شخصی من اینه که افتخار به پیشینه ایران و ایرانی و افتخار به پادشاهانی چون کوروش، زیاد دردی رو از ما دوا نمیکنه. اما بعضی کارها دیگه خارج از حد و اندازه است.
متاسفانه، بعضی افراد اصرار در تخریب این پیشینه در حد افراط دارند. حالا به هر وسیله ای. بعضی هم اصرار در چسباندن خودشون به این پیشینه. اون هم دوباره به هر وسیله ای.... حتی چفیه!!!
...........
شنیدیم و دیدم که کورش مقابل پای کوچک مردی که اگر بتوان نام مرد را بر او نهاد، زانو زد و افتخار فرزندان این مرز و بوم را ، آلوده شده به هزاران رنگ و ریا، از دست او بر گردن نهاد تا کامل شود هر آنچه از تفکر تخریب در پیشینه ایران و ایرانیان مقابل چشمان اجنبی باقی مانده بود.....
..........
بله. متاسفانه کوروش مقابل احمدی نژاد زانو زد و ایشان چفیه ای بر گردن کوروش نهاد. مقابل چشمان کسانی چون مدیر موزه بریتانیا.... مقابل چشم جهانیان.... پادشاهی که تا امروز باعث فخر ما بود، مقابل رییس جمهوری که اکنون باعث ننگ ماست، زانو زد و چفیه ای از او به یادگار گرفت.....
........
شاید شما ندانید، اما بزرگترها میدانند.... چفیه..... یادگاری از بسیجی.... یادگاری از فرزندان دلاور ایران.... نه بسیجی امروز که از افتخار و دلاوری و شجاعت چیزی نمیداند..... بسیجی دیروز که جانش بود و میهنش.... جانش بود و ناموسش.... نه بسیجی امروز که ناموس تو را دشمن میپندارد..... بسیجی دیروز.... کسی که بدون هیچ چشمداشتی برای ایران و ایرانی جنگید و جان خود را فدا کرد تا امروز این کوچک مرد، آن یادگار را به هزاران رنگ و هزاران حیله آلوده کرده، بر گردن بزرگ پادشاه ایران اندازد...... تا به یکباره بسیجی و کوروش و هرآنچه افتخار این مرز و بوم را از هم بپاشد....
............
بار دیگر متاثر شدیم از آنچه که داشتیم و امروز دیگر چیزی از آن باقی نگذاشتند....
۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سهشنبه
درمان واقعی کجاست؟
گاهی اوقات فکر میکنم که زندگی خیلی سخت تر زندگی ما هم میتونه باشه. اونوقت خیلی ناراحت میشم. برای کسانی که زندگیشون از ما خیلی خیلی سخت تره.
............
این عکس از آن عایشه، زن خجالتی و ۱۸ سالهی افغانی است. عایشه ازدواج ناموفقی در سنین کودکی داشته و توسط خانوادهی همسرش آزار میدیده، او از خانهی شوهر فرار میکند اما دادگاه(!) طالبان رای به بریدن بینی و گوشهای او در قبال گناه بزرگش بخاطر نجات جان بیارزش زنانهاش میدهد! برادر شوهر عایشه او را محکم نگاه میدارد، شوهرش ابتدا گوشها و سپس بینی او را میبرد. حالا عایشه اینطور زندگی میکند، این صورت کنونی زنی ۱۸ ساله است. میبینید، بدون آرایش هم سخت زیباست!
...........
بابت عکس از تمام کسانی که دلشون خراشیده شد عذرخواهی میکنم. داستان عایشه رو یکی از دوستانم امروز برام فرستاد. حس کردم میخوام با شما قسمتش کنم تا با هم به خیلی چیزا فکر کنیم.
.... گاهی از این دنیا و آدمهاش حس نفرت پیدا میکنم. بعدش فکر میکنم خودم هم آدمم و قسمتی از همین دنیا هستم. اونوقت فکر میکنم چرا نشه که زندگی آدمها بهتر از این باشه که هست؟ البته که میشه... ولی گاهی خیلی سخته..
...........
به هرحال برای اینکه کمی از اشکهاتون پاک بشه، باید بگم که طبق چیزی که توی این خبر نوشته شده بود، عایشه برای محافظت از جونش توی یک محل سری و تحت حفاظت زندگی میکنه و قراره برای عمل ترمیمی و زیبایی به آمریکا فرستاده بشه.
....
ولی این درمان غمهای آدمها نیست.....
۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه
ربطی ندارد
خواننده گان گرامی (که به لطف فیلترینگ و تعویض چندین باره وبلاگ من، الان فکر میکنم از انگشتان دست هم تجاوز نمیکنید!)،
بدینوسیله اعلام میدارم هرچند که سعی میکنم بیشتر از دیده ها و شنیده های خود بنگارم. اما لزوما در نوشته های من به دنبال دلیل و ارتباط نگردید! گاهی اوقات خیالی بیش نیستند و گاهی اوقات از دیدگاه اشخاص دیگر و گاهی احساسات موجود در فضای اطراف و گاهی هم....
اینجا خانه دلنوشته های من است. پس تویی که مهمان خانه من میشوی و حرمتش را نگاه میداری، اینجا به دنبال دلیل مگرد! گشتیم نبود!!
در اکثر نوشته های من، چنانچه دلیلی وجود داشته باشد، خود به شما خواهم گفت! مابقی دلیل خاصی ندارند و همانند که میخوانید و چیزی به جز آن نیست!
پس با نهایت احترام خواهشمندم سعی نکنید همه چیز را به هرچیزی ارتباط دهید!
....
ارادتمند،
مجید زنجانی!
اشتراک در:
پستها (Atom)